سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بنده گناه می کند، پس دانشی را که پیشترمی دانسته، از یاد می برد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
دستورالعمل اخلاقی آیت الله بهجت ، دستورالعمل گشایش در سختی، سوره حشر ، دعا برای سلامتی امام زمان ، دعای عهد ، راز و نیاز با خدا، مناجات با خدا،حرف زدن با خدا, خدایا دستم را ب ، سلامتی امام زمان ، شعرهای زیبا درباره خدا, شعر عاشقانه, متن و جملات عاشقانه, لبخند ، عهد و پیمان ، غم و غصه و تنهایی, صحبت و راز و نیاز با خدا پروردگار, خدایا کمکم ، فرج ، متن های زیبا و انرژی بخش, علت آفرینش انسان, رشد و پیشرفت فلسفه خ ، مراحل موت، تحمل اذیت مردم، موت احمر ، مومن، نشانه های مومن، ایمان، ورع، صدقه، صبر، حلم، صدق هنگام خوف ، یاد کردن خدا, به یاد بودن خداوند, محبت خدا, آثار و برکات یاد خدا ، کتاب اخلاق، خدا، ، آرامش و خوشبختی, زندگی سالم و زیبا, هنر شاد بودن, راز و رمز زندگ ، اشعار نظامی درباره خدا و معنویت, شعرهای زیبا و معنی دار درباره خ ، امام خمینی، دانشجویان فیلیپینی، نامه اخلاقی عرفانی، مسلمانی ، توصیه اخلاقی، دوران جوانی ، امیدواری، کار و تلاش، دانش جویی، انس ، چگونه به خدا برسیم, در آغوش خدا, راه های نزدیک شدن به خدا, عبادت ، حضرت مهدی ، خلوص عمل، عمل ، خلیفة الله ، خوبی و محبت به دیگران, ابراز عشق و محبت, متن و جملات زیبا درباره ،

صفحات اختصاصی
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :36
بازدید دیروز :3
کل بازدید :58935
تعداد کل یاداشته ها : 66
103/9/7
3:22 ع

بسم الله الرحمن الرحیم

آبروی کسی را نبر!

حضرت آیة الله فاطمی نیا (قدس سره الشریف)

استاد فاطمی نیا: پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می‌کرد: «به پدرم گفتم: پدر! تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می‌گویی؟»

می‌گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت: آبروی کسی را نبر!

عزیز من! اسلام می‌خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی‌ها با زبانشان می‌روند جهنم.

روایت داریم که می‌فرماید: اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می‌خورند و از دیوار مردم بالا می‌روند. یک مشت مؤمن مقدس را می‌آورند جهنم.‌‌ای آقا! تو که همیشه هیأت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می‌نشینند آبرو می‌برند.

امیرالمؤمنین(ع) به حارث همدانی می‌فرماید: اگر هر چه را که می‌شنوی بگویی؛ دروغ گو هستی.


  
  

بسم الله الرحمن الرحیم

 

رفاقت با حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) در سایه توسل به ایشان

حضرت آیة الله کشمیری

مرحوم آیة الله سید عبدالکریم کشمیری(ره): روزی یک ساعت با حضرت خلوت کنید، در جای خلوت «زیارت سلام علی آل یاسین» بخوانید، المستغاث بک یابن الحسن و المستعان بک یابن الحسن به عدد زیاد بگوئید. یا صاحب الزمان أدرکنی یا صاحب الزمان أغثنی بگوئید. توسل به او پیدا کنید تا رفاقت با حضرت زیاد شود.


  
  

ادامه مطلب

لیکن اشکال این است که تکلیف شاق نکرده اند امورات تدریجی است همین قدر که تدریجی شد دیگر کار درست می شود، مردم به تدریج باز و شاهین و سایر مرغهای صیدی را رام کرده، به دست گرفته اند.

پس مخلص کلام اینکه در هر مرتبه که هستی آن نیم رمق که داری آنقدر را که می توانی به عمل آوری اگر در آن مسامحه نکردی، آن را به جا آوردی یک چنین هم بر قوّت تو می افزاید، بلکه زیاده، زیرا که فرمود: تو یک وجب بیا من یک ذراع، و گر نه، مسامحه کردی، آن مقدار قوّت هم در معرض زوال است.

مثلاً شب را تا صبح خوابیدی بنای بیداری داشتی، نشد، حالا که اول صبح است، تا ملتفت شدی، پاشو، بین الطلوعین را بیدار بودن این خودش هم فیض علی حدّه و توفیقی است از جانب حضرت اِله جَلّ جلالُهُ این را به مسامحه بر خودت تَفویت مکن، به شیطان گوش مده که می گوید: حالا به وقت نماز صبح زیاد است، قدری بخواب، غرض او معلوم است.

و همچنین در مجلسی نشستی، خیلی لغو و بیهوده گفتی، دلت سیاه شد، امّا می توانی نیم ساعت زودتر پا شوی، به تدبیر و حِیَل [چاره اندیشی ها] پس این نیم ساعت ها را از دست مده، پاشو برو، و مگو چه فایده ای دارد، من از صبح به خرابی مشغولم باز می توانی به این جزئی خیلی از کارها پیش ببری اِن شاء الله تعالی.

پس بر شیخ احمد لازم آمد، عمل کردن به این ترتیب که می نویسم:

اولاً هر کاری دارد باید اوقات خود را ضایع نکند بعضی از وقت او مهمل در برود، باید برای هر چیزی وقتی قرار دهد، اوقات او منقسم گردد، وقتی را باید وقت عبادت قرار دهد، هیچ کاری در آن وقت غیر از عبادت نکند، وقتی را وقت کسب و تحصیل معاش خود قرار دهد، و وقتی را رسیدگی به امور اهل و عیال خود، و وقتی را برای خور و خواب خود قرار دهد، ترتیب اینها را به هم نزند.   تا همه اوقات او ضایع گردد، مَهما اَمکن اول شب را وقت خواب خود قرار دهد، بیخود ننشیند، آخر شب از او فوت شود، و متذکّراً او را خواب ببرد، با طهارت بخوابد، ادعیه مأثوره [ دعاهایی که از معصوم علیهم السّلام رسیده است] را بخواند، خصوص تسبیح حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها را، و در سیری شکم هیچ وقت خود را جنب نکند، و پیش از صبح بیدار شود تا بیدار شد سجده شکری به جا آورد، اگر خودش هم بیدار نمی شود اسباب بیداری فراهم بیاورد.

بعد از بیدار شدن به اطراف آسمان نگاه کرده، به تأمل چند آیه مبارکه که اول آنها:

«اِنَّ فی خَلقِ السَّموات و الاَرض است، تا اِنَّک لا تُخلِفُ المیعادَ» بخواند، بعد تطهیر کرده، وضو گرفته، مسواک نموده، و عطری استعمال کرده، سر سجاده خود بنشیند، دعای« اِلهی غارَت نُجُومُ سَمائِکَ» را بخواند.

پس شروع به نماز شب نماید، به آن ترتیب که فقها رضوان الله علیهم نوشته اند. مثل شیخ بهاءالدین علیه الرّحمة در مفتاح الفلاح، و دیگران در مصابیح و غیرها نوشته اند، به مقدار وقتش ملاحظه عمل و تفصیل و اختصار آن بنماید.

الحاصل تا اول آفتاب را وقت عبادت قرار دهد، هیچ شغلی به جا نیاورد غیر از عبادت، کارهای دیگر را به آن وقت نیندازد، همه را در اَذکار و اوراد مشروعه مشغول باشد، اگر هنوز اهل فکر نشده باشد، و اما اگر مرورش به ساحت فکر افتاده، هر رشته فکری که در دست داشته، در خلال این اوقات اعمال نماید، اگر دید به سهولت فکر جاری است، پی فکر برود، عوض اوراد و تعقیبات، و اگر دید فکر جامد است، آن را ول کرده، پی ذکر برود، و ملاحظه نماید هر عملی را که بیشتر در وی تأثیر دارد، آن را بر همه اوراد مقدم دارد، چه قرائت قرآن، چه مناجات، چه دعا، چه ذکر، چه نماز، چه سجده.

باری بعد از آن ترتیبات امور خانه را دستور داده، به مقدار ضرورت با اهل خانه محشور شده به بازار برود و هر کس را که دید غیر از سلام چیزی مگوید، مشغول ذکر خودش باشد، تا وارد بازار شود، ذکر مخصوصی در ورود به بازار وارد شده، آن را بخواند، بساط خود را پهن نماید، متذکراً به کار خود مشغول باشد، ذکر کردن در بازار ثواب خیلی دارد، شخص ذاکر در بازار به منزله چراغی است در خانه ظلمانی خود را بیخود در امور دنیویه مردم داخل نکند، مردم را دور خود جمع نکند، حتی موعظه هم نکند.

بلی اگر منکَری دید از کسی، به طریق خوش اگر بتواند آن را رفع نماید، و اما اگر دید تأثیر نخواهد کرد، یا گفتی بدتر می کنند، نباید دست بزند، کار نداشته باشد، و اوقات مخصوصه نمازها را مراعات نماید.

و مَهما اَمکَن غالباً با طهارت باشد، بعد از نماز صبح صد مرتبه استغفار و صد مرتبه کلمه توحید و یازده مرتبه سوره توحید و صد مرتبه« اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ و آلِ مُحمّدٍ و عجّل فَرَجَهم» را ترک نکند، و استغفارات خاصه بعد از نماز عصر را بخواند با ده مرتبه سوره قدر، و مَهما اَمکن روزه را ترک نکند، خصوص سه روز از هر ماه را که پنج شنبه اول و آخر و چهارشنبه وسط هر ماه است، اگر مزاج او مساعد باشد، والّا مراعات مزاج اولی است.

زیرا که بدن مرکوب [وسیله سواری] انسان است، اگر صدمه ای خورد از پا می افتد، لذا نباید خیلی هم به هوای آن بچرخد تا اینکه یاغی شود که او را دیگر اطاعت نکند.

«خَیرُالآُمور اَوسَطُها» در همه چیز جاری است افراط و تفریط، هیچکدام صحیح نیست، در هیچ مرتبه، این است که فرموده اند «علیکُم بِالحَسَنَةِ بَینَ السَّیِّئَتینِ؛ بر شما باد به حسنه و نیکوکاری که نیکی بین دو بدی قرار گرفته یکی بدی افراط و دیگری بدی تفریط» و در هر وقت از شب که بتواند خوب است، که یک سجده طولانی هم به جا بیاورد، به قدری که بدن خسته شود و ذکر مبارک آن را هم «سُبحانَ رَبّی الاَعلی و بِحَمدِهِ» قرار دهد، و مَهما اَمکَن هر چه می خواند باید با قلب حاضر باشد، حواسش جای دیگر نباشد و مداومت هم بکند، عمل، ملکه و عادت او شود، تا اینکه ترک نگردد.

فعلاً محل بیش از این گنجایش ندارد، این چند کلمه عَلی سَبیلِ الاختِصار قلمی گردید، و اگر مطالبی دیگر هم لازم شد، شاید بعد نوشته شود انشاء الله تعالی.

 


  
  

بسم الله الرحمن الرحیم

تحصیل تقوی

شیخ محمد بهاری همدانی

آنچه به جناب شیخ احمد لازم است این است که تأمل درستی نماید ببیند بنده است یا آزاد، اگر دید آزاد است خودش می داند، که هر کاری بخواهد بکند و اگر دانست بنده است، و مولی دارد، سرِ خود نیست، هر کاری بکند، و لو دستی حرکت دهد از وی جهت آن سؤال خواهد شد، جواب درستی باید بگوید. پس بنابراین باید سعیش در تحصیل رضای مولایش باشد، اگر چه دیگران راضی به آن کار نباشند ابداً، و تحصیل رضای مولای حقیقی جلّ شَأنُهُ نیست مگر در تحصیل تقوی.

غرض اصلی از خلقت حاصل نخواهد شد به جز اینکه معرفت و محبت میان عبد و مولا باشد و تحصیل تقوی محتاج به چند چیز است که چاره ندارد از آنها:

1.  یکی پرهیز از معاصی است، باید معاصی را تفضیلاً یاد بگیرد، هر یک را در مقام خود ترک نماید، که از جمله معاصی است ترک واجبات، پس باید واجبات خود را به مقدار وسع و ابتلاء به آنها یاد گرفته عمل نماید، و این واضح است که با معصیت کاری اسباب محبت و معرفت نخواهد شد، اگر اسباب عداوت نباشد، اگر شیخ احمد بگوید: من نمی توانم ترک معصیت بِالمَرّه [ یکباره] بکنم، لابد واقع می شوم.

جواب این است که بَعدَ المعصیة می توانی که توبه کنی، کسی که توبه کرد از گناه مثل کسی است که نکرده، پس مأیوس از در این خانه نباید شد، اگر چه هفتاد پیغمبر را سر بریده باشد، باز توبه اش ممکن است قبول باشد، مولای او قادر است که خُصَمای [ دشمنان] او را راضی کند از معدن جود خودش جلّت قدرتُه.

2. دوم اینکه مَهما اَمکَن پرهیز از مکروهات هم داشته باشد، به مستحبات بپردازد، حتّی المقدور چیز مکروه به نظرش حقیر نیاید، بگوید کُلُّ مکروهٍ جایز[ هر کار مکروهی جایز است] بسا می شود یک ترک مکروهی پیش مولی از همه چیز مقرّبتر واقع خواهد بود، یا اتیان مستحب کوچکی و این به تأمل در عرفیات ظاهر خواهد شد.

3. سوم ترک مباحات است در غیر مقدار لزوم و ضرورت اگر چه شارع مقدس خیلی چیزها را مباح کرده برای اغنیاء اما چون در باطن میل ندارد بنده او مشغول به غیر او باشد از امورات دنیویه و لذا خوب است بنده هم نظراً به میل مولی این مزخرفات را تماماً یا بعضها ترک نماید، اگر چه حرام نباشد ارتکاب به آنها «اِقتداءً بِالنّبیینَ علیهم السًّلام و تأسِّیآً بالائمةِ الطَّیّبین الطّاهرینَ صَلواتُ الله علیهم اَجمعینَ.»

4. چهارم ترک کند ما سوی الله را که در دل خود غیر او را راه ندهد. چطور گفت خواجه:

نیست در لوح دلم جز الف قامت یار                 چکنم حرف دگر یاد نداد استادم

اگر جناب شیخ احمد بگوید با این ابتلاء به معاش و زن و بچه و رفیق و دوست چطور می شود آدم ترک ماسوی الله بکند و در قلبش غیر یاد او چیزی نباشد، این فرض به حسب متعارف بعید است و شدنی نیست.

می گوییم آن مقداری که تو باید ترک کنی، آن هر کس است که تو را از یاد او جَلّ شأنُه نگاه دارد با آن شخص باید به مقدار واجب و ضرورت بیشتر محشور نباشی. و امّا هر کس که خدا را به یاد تو بیاندازد ترک مجالست او صحیح نیست.

حضرت عیسی علی نَبیّنا وَ آله و علیه السَّلام فرمودند: معاشرت کنید با کسانی که رؤیت آنها خدا را به یاد شما می اندازد.

الحاصل طالب خدا اگر صادق باشد، باید انس خود را یواش یواش از همه چیز بِبرد، و همواره در یاد او باشد، مگر اشخاصی را که در این جهت مطلوب به کارش بیاید و آن هم به مقدار لازمه آن کار، پس با آنها بودن منافاتی با یاد خدا بودن ندارد، و محبت این اشخاص هم از فروع محبت الهی است جَلَّ شأنُه منافات با محبت الهی ندارد.

اگر شیخ احمد بگوید اینها حق است، ولیکن من با این حال نمی توانم به جا بیاورم، زیرا که شیاطین انس و جن به دور ما احاطه کرده متصل وسوسه می کنند، همیشه مانعند و ما هم کناره بِالمرّه نمی توانیم بکشیم.

امر معاش اختلال پیدا می کند از عهده خودمان هم بر نمی آییم، تا کار به کار کسی نداشته مشغول خودمان باشیم، ما کجا این حرف ها کجا، جواب می گوییم اگر امورات آنی باشد همین طور است که می گویی، از این هم بزرگتر بدواً به نظر آدم می آید کوچک نیست. ادامه مطلب...

  
  

بسم الله الرحمن الرحیم

أمیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمود:"برای جانهای شما بهایی جز بهشت نیست، پس آن را به کمتر از بهشت نفروشید".

دنیا و ریاست بر دنیا مثل غذایی است که پای دندان انسان مانده و با خلال کردن بیرون می اندازد.

[ایشان با توصیه بر تداوم ذکر "الهی یا حیّ یا قیوم" برای تذکر و تنبه بیشتر می فرمودند:] فَفـِرُّوا إلی الله باید همه به سوی خداوند متعال فرار کنیم.

وَ أنذِرهم یومَ الحسرة إذ قـُضِیَ الأمرُ آخر عمر انسان خیلی حسرت می خورد، چون وقتی است که کار از کار گذشته است


  
  

بسم الله الرحمن الرحیم

آبشار قنوت

سفارش های آیت الله مرعشی نجفی

سفارش می کنم به مداومت این دعای شریف در قنوتهای نمازهای واجب و آن را من روایت می کنم از پدر علّامه خود و نیز از جمال السّالکین، مرحوم شیخ محمّد حسین شیرازی و آن دو بزرگوار از استاد خود مصباح السّالکین، مرحوم سیّد مرتضی رضوی کشمیری و او نیز به طریق خود از ستاره فروزان، سید رضی الدین علیّ بن طاووس حسنی، مؤلف کتاب «الاقبال» که متّصل به اصحاب موالی ما و پیوستگی به پیشوایان ما دارد، روایت می کند و آن دعا این است:

"اللهُمَّ إنی أسئََلُکَ بِحَقِّ فاطِمَهَ وأبیها وَ بَعلِها والسِّرِّ المُستَودَعِ فیها أَن تُصَلّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلَ مُحَمَّد وَ أَن تَفعَل بی ما آنت وَ لا تَفعَل بی ما اَنا اَهُلُهُ؛"

پروردگارا! من تورا به حقّ فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازی را که در او به امانت نهاده ای می خوانم، که درود بفرستی بر محمّد و آل محمّد و آن گونه که خود شایسته آنی با من رفتار کنی نه آن گونه که من سزاوار آنم.

منبع: ماهنامه موعود


  
  

محدودیت استفاده از قواى نفسانى

در هر حال وقتى که انسان فرضاً به مقاصد خود برسد، آیا استفاده او چند وقت است؟ آیا قواى جوانى تا چند وقت برقرار است؟

وقتى بهار عمر رو به خزان گذاشت، نشاط از دل و قوّه از اعضا مى‌رود، ذائقه از کار مى‌افتد، طعم‌ها درست ادراک نمى‌شود، چشم و گوش و قوه لمس و قواى دیگر بیکاره مى‌شوند - لذات بکلى ناقص یا نابود مى‌شود. امراض مختلفه هجوم مى‌آورد؛ جهاز هضم و جذب و دفع و جهاز تنفس کار خود را نمى‌تواند انجام دهد، جز آه سرد و دل پر‌درد و حسرت و ندامت چیزى براى انسان باقى نمى‌ماند. پس مدت استفاده انسان از این قواى جسمانى، از بعد از تمیز و فهم خوب و بد تا زمان افتادن قوا از کار یا ناقص شدن آنها، بیش از سى چهل سال براى مردم قوى البنیه و صحیح و سالم نیست، آن هم در صورتى که به امراض و گرفتارى‌هاى دیگر که همه روزه مى‌بینیم و غافل هستیم بر نخورد.

 

منبع: هفته نامه افق حوزه- شماره 311- 4 خرداد 1390

 


  
  

آثار اخروى عدم استفاده از رحمت‌هاى الهى در دنیا

رحمت خدا الآن به تو احاطه کرده، رحمت صحت و سلامت و حیات و امنیت و هدایت و عقل و فرصت و راهنمایى اصلاح نفس.

در هزاران رحمت گوناگون حق‌تعالى غوطه‌ورى و استفاده از آن‌ها نمى‌کنى و اطاعت شیطان مى‌کنى!

اگر از این رحمت‌ها در این عالم استفاده نکنى، بدان که در آن عالم نیز بى‌بهره هستى از رحمت‌هاى بى‌تناهى حق و از شفاعت شفیعان نیز محروم مانى. جلوه شفاعت شافعان در این عالم، هدایت آنهاست، و در آن عالم، باطن هدایت، شفاعت است. تو از هدایت اگر بى‌بهره شدى، از شفاعت بى‌بهره‌اى، و به هر قدر هدایت شدى، شفاعت شوى. شفاعت رسول‌اکرم صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم، مثل رحمت حق مطلق است، محل قابل باید از او استفاده کند.

اگر خداى نخواسته شیطان با این وسایل‌، ایمان را از چنگ تو ربود، دیگر قابلیت رحمت و شفاعت نخواهى داشت. بلى، رحمت حق، سرشار است در دو دنیا، تو اگر طالب رحمتى، چرا از این رحمت‌هاى پیاپى که در این عالم مرحمت فرموده و بذر رحمت‌هاى عوالم دیگر است، برخوردار نمى‌شوى؟

این همه انبیا و اولیا خدا تو را دعوت کردند به خوان نعمت و مهمان‌خانه الهى، نپذیرفتى و با یک وسوسه خنّاس و القاء شیطانى همه را کنار گذاشتى!

محکمات کتاب خدا و متواترات احادیث انبیا و اولیا و ضروریات عقول عقلا و براهین قطعیه حکما را فداى خطرات شیطانى و هواهاى نفسانى کردى.

اى واى به حال من و تو از این غفلت و کورى و کرى و جهالت! ادامه مطلب...

  
  

بسم الله الرحمن الرحیم

غنیمت شمردن فرصتها

حضرت امام خمینی قدس سره

اى عزیز!

اى مطالعه‌کننده این اوراق!

... اگر تعللى کنى، فرصت از دست مى‌رود. اى برادر من! این امور را تعویق نینداز که تعویق انداختنى نیست. چه‌قدر آدم‌هاى صحیح و سالم با موت ناگهانى از این دنیا رفتند و ندانیم عاقبت آنها چیست؟ پس فرصت را از دست مده و یک دم را غنیمت شمار که کار خیلى اهمیت دارد و سفر خیلى خطرناک است.

دستت از این عالم، که مزرعه آخرت است، اگر کوتاه شد، دیگر کار گذشته است و اصلاح مفاسد نفس را نتوانى کرد، جز حسرت و حیرت و عذاب و مذلّت نتیجه نبرى.

اولیاى خدا آنى راحت نبودند و از فکر این سفر پر خوف و خطر بیرون نمى‌رفتند.

حالات على بن الحسین، علیهما‌السلام، امام معصوم، حیرت‌انگیز است.

ناله‌هاى امیر‌المؤمنین علیه‌السلام، ولىّ مطلق، بهت‌آور است.

چه شده است که ما این طور غافلیم؟

کى به ما اطمینان داده؟ جز شیطان که کارهاى ما را از امروز به فردا مى‌اندازد؛ مى‌خواهد اصحاب و انصار خود را زیاد کند و ما را با خلق خود و در زمره خود و اتباع خود محشور کند؟

همیشه آن ملعون، امور آخرت را در نظر ما سهل و آسان جلوه دهد و ما را با وعده «رحمت خدا» و «شفاعت شافعین» از یاد خدا و اطاعت او غافل کند. ولى افسوس که این اشتها کاذب است و از دام‌هاى مکر و حیله آن ملعون است.

پس انسان باید در همین عالم، این چند صباح را مغتنم شمارد و ایمان را با هر قیمتى هست، تحصیل کند و دل را با آن آشنا کند.

و این در اوّلِ سلوک انسانى صورت نگیرد، مگر آن که اولاً، نیت را در تحصیل معارف و حقایق ایمانیه خالص کند و قلب را با تکرار و تذکر، به اخلاص و ارادت آشنا کند تا اخلاص در قلب جایگزین شود؛ چه که اگر اخلاص در کار نباشد، ناچار دست تصرف ابلیس به کار خواهد بود و با تصرف ابلیس و نفس - که قدم خودخواهى و خودبینى است - هیچ معرفتى حاصل نشود؛ بلکه خود علم التوحید بى‌اخلاص، انسان را از حقیقت توحید و معرفت دور مى‌کند و از ساحت قرب الهى تبعید مى‌نماید.

ملاحظه حال ابلیس کن که چون خودخواهى و خودبینى و خودپسندى در او بود، علمش به هیچ‌وجه عملى نشد و راه سعادت را به او نشان نداد.

میزان در ریاضات حقه و باطله به یک معنى دقیق عرفانى، قدم نفس و خودخواهى و قدم حق و حق‌طلبى است.

نمازى که براى شهوات دنیا یا آخرت باشد، نمازى نیست که معراج مؤمن و مقرب متقین باشد. آن نماز، انسان را به‌ حور‌العین نزدیک کند و از ساحت قرب الهى دور نماید. ادامه مطلب...

  
  

گلهای بهشت در پای عارفان خار است، آن کس که تو را جُست با بهشتش چکار است.

الهی؛ همچون بید می لرزم که مبادا به هیچ نیرزم.

الهی؛  به بهشت و حور چه نازم، مرا نظری ده که از هر نظری بهشتی سازم.

الهی؛  به عزّت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی، دریاب مرا که می توانی.

 پند

خود را از همه ی عالم کمتر دان، خلق را به خیر خود امیدوار گردان، سخاوت را سست کردن وعده دان.

عافیت را عطا شمر، به چشم حقارت در هیچ کس منگر، دنیاپرست مباش که دشمن خدا را پرستیده باشی، زاد آخرت بساز، در طاعت حریص باش ولی تکیه بر آن مکن.

زبان را به دشنام عادت مکن. در سخن « صواب اندیش»[40] باش. آزاد را به نیکوئی بنده کن، کسی را به افراط مَسِتای، تا نخوانندت مرو، مفروش آنچه نخرند، درگذار تا در گذرانند، آنچه ننهاده ای بر مدار، ناکرده را کرده مدان.

از گناه لاف مزن، از داده ی خدا بخور و بخوران و "بخشنده" خدای را دان. سخن از برای مال پایمال مکن، در سفر خوی خود را بهتر از حضر[41] دار.

دشمن اگرچه حقیر است ازو ایمن مباش. از دشمن «دوست روی» بترس، از نو کیسه وام مکن[42]، با ناشناخت سفر مکن، امانت نگاهدار، نمّام[43] را به خود راه مده. گمان مردم در حق خود فاسد مکن.

در مهمات سست همت مباش، از صحبت فرومایگان پرهیز کن، غم با کسی گوی که از تو کم تواند کرد، از غمّاز[44] چشم وفا مدار، سرّ خود با زن مگوی.

به ناآزموده کار مفرمای، دوستان را از عیبشان آگاه کن[45]، از دوست به یک جور و خطا کناره مگیر.

چون به خانه کسان در آیی چشم را صیانت[46] فرمای، همه را به معاملت بیازمای آن گاه دوستی کن. بهترین چیز نیک نامی را شناس.

راستی را سرمایه جِبِلَّتها[47] دان، با خداوندان دولت[48] منازعت مکن. شریعت را تن شمر، و طریقت را دل و حقیقت را جان، رعیّت بی طاعت را رعیّت مدان.

در جهان گیری سلاح از سخاوت و مدارا ساز. دل را پاک دار تا به مراد برسی، به عیب خود بینا باش، با دشمن مشورت مکن. به زیارت زنده ومرده برو. راحت از رنج طلب، خلوت را دوست دار.

مال را دشمن دار، در آن کوش تا زنده شوی، دست می جنبان تا کاهل نشوی، روزی از خدا می دان[49] تا کافر نشوی. جوانمرد دریاست و بخیل چون جوی. دُر از دریا طلب نه از جوی.

"کار" نه روزه و نماز دارد بلکه شکستگی و نیاز دارد. عنایت دوست عزیز است، نشان او دو چیز است. عصمت در اوّل، توبه در آخِر. ابوجهل از کعبه می آید و ابراهیم از بتخانه، "کار" عنایت دوست دارد و باقی همه بهانه، حج گذاردن تماشای کار جهان است، نان دادن کار مردان است.

نقل است که حاکم هرات شیخ را گفت: مرا نصیحتی کن یا کسی را فرست که مرا نصیحتی کند. فرمود: که هر که دنیا طلبد تو را نصیحت نکند و هر که عقبی طلبد با تو صحبت نکند، آنکه به در خانه تو آید تو را نصیحت نتواند کرد و آنکه تو را نصیحت تواند کرد به در خانه تو نیاید.

  

تمام شد رساله واردات

بعون تعالی و حسن توفیقه


  
  
<      1   2   3   4      >