تحمل اذیت مردم اولین مرحله از چهار مرحله موت است . در حدیث است که عمل بنی آدم خالص نمی شود مگر اینکه چهار مرحله موت را طی کند اولین مرحله موت ، موت احمر است موت احمر تحمل اذیت مردم است مقامی که فقط با تحمل اذیت میتوان به آن رسید .
قاضی قضاعی در دستور معالم الحکم و ماثور مکارم الشیم من کلام امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه الصلاة والسلام بدین صورت نقل روایت کرده است که :
البراء بن عازب قال دخلت علی علّی فقلت یا امیر المومنین سالتک بالله الّا خصصتنی باعظم ما خصّک به رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلّم )ممّا خصه به جبرئیل ممّا ارسله به الرحمن عزوجل فقال لولا ما سالت ما نشرتُ ذکر ما ارید ان استُر حتی اُضَمّنَ لحدی اذا اردتَ ان تدعو باسم الله الاعظم فاقرا:
من اول الحدید سّت آیات و اخر الحشر هو الله الذی لا اله هو الی اخرها فاذا فرغت فتکلمت فقل یا من هو کذلک افعل بی کذا و کذا فوالله لو دعوت َ به علی شقی لَسَعِدَ قال البراء فوالله لا ادعو بها لدنیا ابداً قال علی (علیه السلام) اصبت کذا اوصانی رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلّم ) غیر انه امرنی ان ادعو بها فی الامور الفادحة
براء بن عازب می گوید:
روزی نزد علی علیه الصلاة والسلام رفتم و گفتم یا امیر المومنین به حق خدای متعال از تو درخواست می کنم بزرگترین چیزی را که پیامبر صلی الله علیه و آله تو را به آن مخصوص گردانیده ( و به کس دیگر نفرموده) از میان مطالبی که خدای متعال جبرئیل را بدان فرستاده و جبرئیل هم پیامبر را مخصوص به آن کرده ، مرا به آن مخصوص گردانی.
حضرت فرمودند : اگر این درخواست را نمی کردی هرگز آنچه را خواستی نشر نمی دادم تا اینکه از دنیا برم ( آنچه در خواست کردی این است که ) هر وقت خواستی خدا را به اسم اعظمش بخوانی شش آیه اول سوره حدید را بخوان ، سپس آیات آخر سوره حشر از (( هو الله الذی لا اله الاّ هو )) تا آخر را بخوان ( یعنی سه آیه آخر سوره حشر ) وقتی تمام کردی بگو یا من هو کذلک افعل بی کذا و کذا ( بجای کذا و کذا حاجت خود را بگو) سوگند به خدا اگر این را به یک شقی بخوانی سعادتمند می شود.
براء عرض کرد قسم به خدا که این را برای حاجت دنیوی نخواهم خواند حضرت فرمود خوب گفتی پیامبر صلی الله علیه و آله هم به من اینچنین توصیه فرمودند البته به من دستور دادند که در امور سخت این را بخوانم.
جوانی فرصتی ناپایدار است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر غنیمت شمردن دوران جوانی، بسیار تأکید داشت و می فرمود: «اِغتَنِم خَمْسا قَبْلَ خَمْسٍ شَبابُک قَبْلَ هَرمِکَ؛ پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت شمر، جوانی را قبل از پیری».
زما آنچه شد و آن نیابیم باز | جوانی است، چون پیری آمد فراز |
اسدی طوسی
نعمت جوانی، بسیار گران بهاست و در قیامت نیز از این موهبت پرسیده می شود. رسول اللّه صلی الله علیه و آله در این مورد می فرماید:
لا تَزُولُ قَدَمَا الْعَبْدِ یَوْمَ القیامَةِ حَتَّی یُسْأَلُ عَن شَبابِهِ فیما اَبْلاه.
هنگامی که انسان در روز قیامت حاضر می شود، از جوانی اش سؤال می شود که چگونه آن را سپری کرده است.
بودم جوان که گفت مرا پیر و استاد | فرصت غنیمت است نباید ز دست داد |
سعدی
جوانی نعمتی زودگذر است و تباه ساختن آن، چیزی جز اندوه و پشیمانی را برای دوران پس از آن، بر جای نمی گذارد. از پیامبر رحمت نقل است: «تَرْکُ الْفُرَصِ عُصَصٌ؛ از دست دادن فرصت، اندوهبار است».
روزگار جوانی، فرصتی جبران ناپذیر است. از این رو، بی اهمیتی به گذشت ساعت ها و روزهای این دوره روا نیست، بلکه آراستن لحظه های بی نظیر آن با تلاش و فعالیت، آینده ای روشن و موفقت آمیز را به ارمغان خواهد آورد. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
اِنَّ للّه مَلِکٌ یَنزِلُ فی کُلِّ لَیْلَةٍ وَ یُنادی یا أَبْناءَ الْعِشرین! جدُّوا وَ اجْتَهدِوا.
پروردگار فرشته ای دارد که هر شب فرود می آید و بانگ می زند، ای بیست ساله ها! تلاش و جدیت کنید.
جمله که بینی همه دارد عوض | وز عوضش هست میسر غرض |
آنچه ندارد عوض ای هوشیار | عمر عزیز است، غنیمت شمار |
شیخ بهایی
روزگار جوانی، در حقیقت نسیم رحمتی است که بهره گیری و قدردانی از آن، آثار ارزنده ای دارد. پس بر ماست که پیام رسول اللّه صلی الله علیه و آله را از یاد نبریم که فرمود:
اِنّ لِرَبِّکُمْ فی أیامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٌ، اَلا فَتَعَرَّضُوا لَها.
در ایام زندگی تان، نسیم های رحمتی می وزد، مراقب باشید، خود را در معرض آن قرار دهید.
گفت پیغمبر که نفحت های حق | اندرین ایام می آرد سبَق |
گوش و هُش دارید این اوقات را | در رُبایید این چنین نَفْحات را |
نفحه آمد مر شما را دید و رفت | هر که را می خواست، جان بخشید و رفت |
نفحه دیگر رسید، آگاه باش | تا از این هم وانمانی خواجه تاش |
مولانا
اساسا در جوانی دری به سوی صاحبان آنان گشوده می شود که چند صباحی بیش بر روی پاشنه نمی چرخد؛ چرا که از این درب، تنها جوان است که می تواند با سرعت و دقت وارد و خارج شود. بنابراین، باید در زمان خود با وارد شدن به این در، از ذخیره های موجود بهره گرفت. رسول گرامی روایت می کند:
مَنْ فُتِحَ لَهُ بابٌ مِنَ الْخَیرِ، فَلْیَنْتَهِزْهُ، فَإِنَّهُ لا یَدری مَتَی یُغْلَقُ عَنْه.
هر کس که برای او در خیر و نیکویی گشوده شد، آن را غنیمت شمارد؛ چرا که او نمی داند کی آن را بر او می بندند.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله بیشتر مردم را در استفاده از وقت های باارزش عمر غافل می داند و روش درست بهره گیری از ساعت های زندگی، در نظر آن حضرت این چنین است:
ای مردم! حقا که راه های روشنی دارید، پس سوی راه های روشن خویش روی نهید و حقا که حد و حدودی دارید، پس سوی حد و حدود خویش روی نهید. بدانید که مؤمن بین دو حَذَر در عمل است؛ بین اجلی که گذشته است، نمی داند که خداوند در آن چه می کند و بین اجلی که باقی مانده است و نمی داند که خداوند در آن چه حکم می کند. پس باید بنده مؤمن، از نفس خویش برای خویش و از دنیای خویش برای آخرت خویش و در جوانی، قبل از پیری و در زندگانی، قبل از مرگ بهره گیرد.
گُهر وقت بدین خیرگی از دست مده | آخر این دُرّ گرانمایه بهایی دارد |
پروین اعتصامی
1. استفاده بهینه از فرصت های زودگذر جوانی.
2. حسرت و پشیمانی، ثمره از دست دادن لحظه های گران بها.
امید، مانند چراغ فروزانی است که خانه وجود آدمی را سرشار از نور و روشنایی می کند. در گنجینه گفتار معصومان، ناامیدی بزرگ ترین مصیبت و سرچشمه هلاکت شمرده شده است. وصی رسول اللّه صلی الله علیه و آله می فرماید: «لِلْخائِبِ الآیِس مَضَضُ الْهَلاکِ؛ برای ناامید، تلخی و درد و هلاکت است».
کوی نومیدی مرو، اُمیدهاست | سوی تاریکی مرو، خورشیدهاست |
مولانا
پیامبر اسلام، امید را رحمت الهی می داند و می فرماید: «امید و آرزو، رحمتی است برای پیروان من. اگر امید نمی بود، هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد و هیچ باغبانی درختی را نمی نشاند».
خداوند در کتاب گهربار آسمانی، با تأکید بر ناامید نشدن از رحمت الهی، انسان های امیدوار را این گونه می ستاید:
فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحًا وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا. (کهف: 110)
پس هر کس به لقای پروردگار خود امید دارد، باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش شریک نسازد.
پروردگار مهربان، افراد امیدوار را پرنشاط و مشمول رحمت الهی می بیند، آنجا که در قرآن بیان می کند:
«آنان که ایمان آورده و کسانی که هجرت و در راه خدا جهاد کرده اند، آنان به رحمت خدا امیدوارند و خداوند آمرزنده مهربان است». (بقره: 218)
با الهام از آموزه های دینی درمی یابیم، دنیای جوان متدین، باامید زیباست و اراده پاک و پیشرفت او، مرهون ارج گذاری به این «عطیه الهی» در قلب تپنده او خواهد بود.
1. زندگی با روح لبریز از امید، زیباست.
2. افسردگی و یأس، خودکشی روحی آدمی است.
علم گنجینه پربها، چراغ عقل و چشمه همیشه جوشان فضیلت و اساس هر نیکی است. علم و دانش، در اسلام جایگاهی بس والا دارد و قرآن، دانش جویی را امتیاز آدمی برمی شمارد و می فرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ». (زمر: 9)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز برای دانشجو منزلتی بزرگ را مژده می دهد:
مَنْ کانَ فی طَلَبِ العِلْمِ کانَتِ الجَنَّةُ فی طَلَبِه؛ هر کس که در جست وجوی دانش باشد، بهشت در جست وجوی او برمی آید».
جوانی، بهار دانش آموزی است و زمینه فراگیری در این دوران به قدری فراهم است که حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ تَعَلَّمَ فی شَبابِهِ کان بِمَنْزَلَةِ الرَّسْمِ فی الحَجَرِ؛ فراگیری دانش در جوانی، به نقشی ماند که بر سنگ ترسیم شده باشد».
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، در کلامی پربار هوشمندان و خردمندان امت خود را چنین توصیه می کند:
اَرْبَعةٌ تَلزِمُ کُلَّ ذی حِجی و عَقْلٍ مِنْ اُمَّتِی: اِسْتِماعُ العِلمِ وَ حِفظِهِ و نَشْرِهِ و العَمَلِ به.
چهار چیز است که هر باهوش و خردمندی از امت من، باید به آن پای بند باشد: شنیدن، حفظ کردن، انتشار و عمل به دانش.
حضرت علی علیه السلام نیز در رهمنودی گران بار به جوانان می فرماید:
اَولَی الاشیاء اَن یَتَعَلِّمُهَا الاحادیث، اَلاَشیاءَ التّی اِذا صارُوا رِجالاً احتاجُوا اِلیها.
بهترین مطالبی که شایسته است جوانان یاد بگیرند، چیزهایی است که در بزرگ سالی مورد نیازشان باشد و بتواند در زندگی اجتماعی، از آموخته های دوران جوانی خود استفاده کند.
ز دانش زنده مانی جاودانی | ز نادانی نیابی زندگانی |
بود پیدا بر اهل علم اسرار | ولی پوشیده گشت از چشم اغیار |
ناصر خسرو
جوانی بهار دانش جویی است و فراگیری علم در این ایام، مانند حک کردن نقش بر سنگی است.
جوانی با کار و فعالیت مفهومی دیگر می یابد. در پرتو تلاش، روحیه خودباوری در جوان افزایش می یابد و آنان را برای پذیرش مسئولیت های بزرگ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آماده می سازد. پیامبر اسلام همگان را به کار متناسب با روحیه خویش فرامی خواند و می فرماید:
اِعْمَلوا فَکُلٌّ مُیَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ.
همه شما کار کنید، ولی متوجه باشید که هر کس برای کاری آفریده شده است و آن را به سهولت انجام می دهد.
همچنان که سهل شد ما را حَضَر | سهل شد هم قوم دیگر را سَفَر |
آن چنان که عاشقی بر سروری | عاشق است آن خواجه بر آهنگری |
هر کسی را بهر کاری ساختند | میل آن را در دلش انداختند |
مولانا
رسول اللّه صلی الله علیه و آله همواره نگاه تحسین برانگیزی به جوانان پرتلاش داشت. در حکایتی آمده است:
«روزی آن حضرت با یاران خود نشسته بود، جوان توانا و نیرومندی را دید که اول صبح به کار و کوشش مشغول شده است. کسانی که در محضر پیامبر بودند، سخن به کنایه گشودند و گفتند: این جوان اگر توان خود را در راه خدا به کار می انداخت، سزاوار ستایش بود! رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ آنان فرمود: این سخن را نگویید. اگر این جوان برای معاش خود کار می کند که در زندگی محتاج دیگران نباشد و از مردم بی نیاز شود، با این عمل در راه خدا قدم برمی دارد. همچنین، اگر کار می کند تا زندگی والدین ضعیف یا کودکان ناتوان را تأمین کند و از مردم بی نیازشان گرداند، باز هم به راه خدا می رود. ولی اگر کار می کند تا با درآمد خود بر تهی دستان مباهات کند و بر ثروت و دارایی خود بیفزاید، او به راه شیطان رفته و از صراط حق منحرف شده است».
از سوی دیگر جوانی که به کار و کوشش اشتیاق نشان نمی دهد و همواره به بیکاری روزها را می گذراند، نزد خدا جایگاهی ندارد؛ چرا که: «اِنّ اللّه َ یُبغِضُ الشّابَ الفارِغَ؛ خداوند جوان بیکار را دوست نمی دارد».
حضرت موسی بن عمران، از خداوند پرسید: پروردگارا، کدام یک از بندگانت نزد تو بیشتر مورد بغض و خشم است؟ فرمود: آن که شب ها چون مرداری در بستر می خوابد و روزها را به بیهودگی و تنبلی می گذراند.
تن آسایی و تنبلی دور کن | بکوش و ز رنج تنت سور کن |
که اندر جهان گنج بی رنج نیست | کسی را که کاهل بود گنج نیست |
فردوسی
حضرت محمد صلی الله علیه و آله یکی از یاران خود را دید، پرسش هایی از وی کرد و او همه را پاسخ داد. سپس پرسید: شغلت چیست؟ گفت: بیکارم! حضرت فرمود: «سَقَطَ مِن عَینی؛ از چشم من افتادی».
گفت پیغمبر که بر رزق ای فتی | در فرو بسته است و بر در قفل ها |
جنبش و آمد شدِ ما و اکتساب | هست مفتاحی بر آن قفل و حجاب |
بی کلید این در گشادن راه نیست | بی طلب نان سنت اللّه نیست |
مولوی
1. توصیه اسلام، به کار و تلاش متناسب با انگیزه و توان جوانان.
2. نگاه تحسین برانگیز پیامبر بر جوانان شاغل و بی توجهی ایشان به جوانان گریزان از کار و فعالیت.
دل آدمی، حریم خداست و غیراز او زیبنده این جای گزینی نیست. امام صادق علیه السلام می فرماید: «اَلقَلْبُ حَرمُ اللّه ِ فَلا تُسْکِنْ حَرَمَ اللّه ِ غَیرَ اللّه ِ؛ دل آدمی حریم خداست، غیر خدا را در حریم اللّه جای مده».
پس رواق خانه دل را باید با یاد محبوب آراست. آنچه بیش از هر چیز برای جوان واجب است، جهت دادن درست به فطرت هاست. اگر دل جوان به وحدانیت پروردگار ایمان آورد، نور الهی بر خانه دل او می تابد و آن را درخشان و آسمانی می سازد. بی گمان برای خلوت و انس با خدا، جوانی بهترین لحظه هاست:
جوانا ره طاعت امروز گیر | که فردا جوانی نیاید ز پیر |
فراغ دلت هست و نیروی تن | چو میدان فراخ است گویی بزن |
سعدی
اوج بندگی و طاعت، در دوستی با خداست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از آرزو و دعای داوود چنین حکایت می کند:
خداوندا! من از تو، دوستی تو را و دوستی کسی که تو را دوست دارد و کاری که مرا به دوستی تو می رساند، می خواهم.
خداوندا! دوستی خودت را برای من، از وجودم، خانواده ام و از نعمت هایی چون آب خنک محبوب تر قرار ده.
درِ دوستی اگر گشوده شود، محبت دو سویه شکل می گیرد و چه زیبا منادی رحمت و مودت، در کلامی از خالق مهربان، در این باره می فرماید:
چون بنده ای دیدار مرا دوست بدارد، دیدارش را دوست می دارم. اگر در خلوت یادم کند، در خلوت یادش می کنم. چون در میان گروهی یادم کند، در میان گروهی بهتر یادش می کنم. چون یک وجب نزدیک تر شود، یک ذراع به او نزدیک می شوم و چون یک ذراع به من نزدیک شود، یک باع (به اندازه دو بازوی انسان) به او نزدیک می شوم.
نشانه دوستی و محبت، یاد محبوب است، به گونه ای که همواره و در همه حال، نام و ذکر او در وجود آدمی نقش می بندد: «عَلاقَةُ حُبِّ اللّه ِ تَعالی حُبُّ ذِکْرِ اللّه ؛ نشانه دوستی خدای متعال، دوستی ذکر و یاد خداست».
حضرت محمد صلی الله علیه و آله مردمان را بر مناجات و خلوت با خدا فرا می خواند. خود بدان مأنوس بود و دیگران را نیز همواره به این خلوت عطرآگین رهنمون می ساخت:
گفت پیغمبر که چون کوبی دری | عاقبت زان در برون آید سری |
چون نشینی بر سر کوی کسی | عاقبت بینی تو هم روی کسی |
مولوی
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل است:
اِذا اَحَبَّ اَحَدُکُمْ اَنْ یَحدِثَ رَبَّهُ فَلْیَقْرَءِ القُرآنَ.
چون کسی از شما دوست بدارد که با پروردگارش سخن بگوید، قرآن بخواند.
جوانی که روزهایش را با ذکر نام خدا می گذراند و لذت مناجات و سخن با خدا را بر لذت های زودگذر ترجیح می دهد، افزون بر تأثیر روحانی، از پاداش بسیاری نیز بهره مند خواهد شد. پیامبر مهربانی می فرماید:
ما مِن شابٍّ یَدَعُ لِلّه الدُّنیا وَ لَهْوَها و اَهرَمَ شَبابَهُ فِی طاعَةِ اللّه ِ اِلاّ اَعْطاهُ اللّه اَجْرَ اِثْنَیْنِ و سَبعینَ صِدِّیقا.
جوانی که به خاطر خدا از دنیا و سرگرمی های آن رو بگرداند و جوانی خویش را در طاعت پروردگار به پیری رساند، خداوند به او پاداش هفتاد و دو صدیق عطا فرماید.
همچنین، در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم:
سَبْعَة یُظَلِّلُهُمُ اللّه ُ فی ظِلِّه یومٌ لاظِلَّ اِلاّظِلُّهُ... شابٌّ نَشَأَ فی عِبادَةِ اللّه ِ.
خداوند در رستاخیز هفت نفر را در زیر سایه خود قرار خواهد داد... جوانی که جوانی اش را در عبادت خدا بگذراند.
1. آرامش حقیقی در پرتو انس و یاد خداست.
2. ذکر و یاد خدا، توجه و عنایت الهی به بنده خوب خود را به همراه دارد.
3. جوان عابد در دنیا و آخرت، در سایه رحمت خداوند قرار دارد.
سعادت جوان، در گرو گریز از گناه و حفظ حریم پاک جوانی است. سلامت دوران جوانی بیش از هر چیز، با پرهیز از زشتی های گناهان فراهم می شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با زشت خواندن گناه، به تمثیل آن پرداخته و فرموده است:
عَجِبْتُ لِمَنْ یَحْتَمِی من الطَّعامِ مخافَةَ الدّاءِ کَیْفَ لا یَحتمی مَنَ الذُّنُوب مَخافَةَ النّارِ.
در شگفتم از کسی که از بیم درد، از غذا پرهیز می کند؛ پس چگونه است که از ترس آتش، از گناهان نمی پرهیزد.
ترک گناه و مبارزه با نفس، جوان را فرشته خو می سازد؛ چنان که رسول اللّه صلی الله علیه و آله در کلامی راهگشا فرمود که خداوند خطاب به جوان گریزان از شهوت های نفس می فرماید:
یَقُولُ اللّه ُ: اَیُّها الشّابُّ التّارِکُ شَهْوَتَهُ فِیَّ المُبْتَذِل شَبابَهُ! اَنْتَ عِنْدی کَبَعضِ ملائِکتی.
ای جوانی که شهوت های خود را در راه من ترک گفته ای؛ آن شهوت هایی که جوانی را به ابتذال می کشاند، بدان که تو در پیشگاه من، همانند بعضی از فرشتگانم هستی.
حساب رسی و دقت در رفتار، آدمی را در کنترل نفس و دوری از گناه، یاری می دهد. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:
حاسِبُوا اَنفُسَکُم قَبْلَ اَن تُحاسَبُوا وَزِنوها قَبْل أنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرضِ الأَکْبَرِ.
پیش از آنکه به حساب شما برسند، خود به حساب خویش برسید و قبل از آنکه مورد سنجش قرار گیرید، خویشتن را بسنجید و خود را برای بزرگ ترین امتحان آماده سازید.
زان روز بترس کاندرو پیدا | آید همه کارهای پنهانی |
زان روز که هول او بریزاند | نور از مه و زآفتاب رخشانی |
ناصر خسرو
آدمی همواره در محضر خداست و از سوی دیگر، اعمال او بر پیامبر و ائمه علیهم السلام عرضه می شود. پیامبر در هشداری به اباذر، فرمود:
یا اباذر! لا تَنْظُرْ اِلَی صِغَرِ الخَطیئَةِ ولکِنْ اُنْظُرْ اِلَی مَن عَصَیْتَ.
ای اباذر، به کوچکی گناه نگاه مکن، بلکه به آن کسی بنگر که او را نافرمانی کرده ای.
مرد بیماری از مقابل پیامبر و اصحابش گذشت. بعضی از یاران، آن مرد را دیوانه خطاب کردند! رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ضمن اشاره به بیمار بودن آن رهگذر، چنین فرمود: «دیوانه آن مرد و زنی است که جوانی خویش را در غیر فرمان برداری خدا، هدر داده باشد».
آن حضرت با زشت شمردن گناه، همواره جوانان را از نافرمانی خدا بازمی داشت و می فرمود:
مَنْ صَبَر عن مَعصیةِ اللّه ِ فَهُوَ کالمُجاهِدِ فی سَبیل اللّه .
کسی که در برابر معصیت صبر کند، مانند مجاهد در راه خداست.
ایشان در کلامی دیگر می فرماید:
هر کس کار زشت یا موقعیتی که به آن تمایل دارد، برای او پیش بیاید و از ترس خدا از آن دوری گزیند، خداوند آتش را بر او حرام می گرداند و او را از ترس بزرگ ایمن می دارد و به وعده ای که کتاب خدا به او داده، عمل خواهد کرد؛ آنجا که فرموده است: «و لِمَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانٍ؛ کسی که از مقام پروردگارش بترسد، دو بهشت دارد».
ترک شهوت ها و لذت ها سخاست | هر که در شهوت فرو شد، برنخاست |
این سخا شاخی است از سرو بهشت | وایِ او کز کف چنین شاخی بِهشت |
عروة الوثقی است این ترک هوا | برکشد این شاخ جان را بر سما |
مولوی
1. جوان تارک شهوت ها، در ردیف فرشتگان الهی است.
2. بررسی و دقت در اعمال، یکی از عوامل ترک گناه است.
افسار گناه، آدمی را به خواری و زنگار آن، دل را به تباهی می کشاند و رهایی از این تسلیم، در گرو بازگشتی مطمئن به سوی جاده نور و سلامت است. روزی حضرت محمد صلی الله علیه و آله به یاران خود فرمود: آیا شما را از درد و درمان تان آگاه نکنم؟ گفتند: چرا یا رسول اللّه ! ایشان فرمود: دردتان گناه است و درمان تان استغفار.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله طلب آمرزش از خدا را، وسیله رهایی از آسیب های نافرمانی و رنج های گناه می داند و جلای دل را در گرو استغفار برمی شمارد و می فرماید:
اِنَّ لِلقُلوبِ صَدْأٌ کَمَصْدَأ النُّحُاسِ فاجْلُوها بالِأِستغفار.
دل ها نیز مانند مس زنگ می گیرد، پس آن را با استغفار جلا دهید.
باید به سرعت از مسیر خلاف حق بازگشت و سر به آستان رحمت او سایید، در عین حال خداوند نیز همگان را این گونه به سوی خویش فرا می خواند:
أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ. (حدید: 16)
آیا وقت آن نرسیده است که مؤمنان دل هایشان به یاد خدا خاشع گردد.
تو که می گویی که فردا، این بدان | که به هر روزی که می آید زمان |
آن درختِ بَد جوان تر می شود | وین کَننده پیر و مضطر می شود |
او جوان تر می شود تو پیرتر | زود باش و روزگار خود مبر |
سال بیگه گشت و وقت کشت نی | جز سیه رویی فعلِ زشت نی |
مولوی
هرچند توبه برای همه پسندیده است، تأکید آن به جوانان بیش از دیگران است. از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل است: «اَلتَّوبةُ حَسَنٌ ولکِنَّ فی الشَّبابِ اَحْسَنُ؛ توبه نیکوست، ولی در جوانی نیکوتر است».
رسول خدا صلی الله علیه و آله از علاقه شدید خود به جوان پشیمان از گناه یاد می کند و می فرماید:
«ما فِی الدُّنیا شَیْ ءٌ اَحَبُ اِلَی اللّه ِ عَزَّوجَلَّ مِنْ شابٍّ تائبٍ؛ هیچ چیز در دنیا نزد پروردگار، دوست داشتنی تر از جوان توبه کار نیست».
پروردگار توبه پذیر، آدمیان را به ترک گناه و دوری از نافرمانی از خود، فراخوانده است. در این میان جوانان، مخاطبان اصلی این پیغام الهی اند:
یَابْنَ آدَمَ! اِجْتَنِبْ ما حَرَّمْتُ عَلَیْکَ تکُنْ مِنْ أوْرَعِ النّاسِ.
ای پسر آدم! از آنچه بر تو حرام کرده ام، دوری کن، تا از پارساترین مردم باشی.
خنجر گناه، چشم دل را کور می کند و این کوردلی، به ناپاکی جسم و روح می انجامد؛ همان گونه که پیامبر فرمود: «اِذا خَبَثَ الْقَلبُ خَبَثَ الْجَسَدُ؛ هرگاه دل آدمی ناپاک شد، جسم نیز ناپاک می شود».
جوانی از انصار، با عبداللّه بن عباس آمد و شد صمیمانه داشت. ابن عباس به دلیل تکریم بسیار این جوان، مورد گلایه شخصی قرار گرفت. آن فرد از جوان بدگویی کرد که او شب ها به قبرستان می رود و نبش قبر می کند!
ابن عباس شبی را در تعقیب جوان، راهی قبرستان شد و از دور او را نظاره می کرد. تا آنکه دید جوان وارد قبری که حفر کرده بود، شد و به ضجه و ناله پرداخت. آن جوان با خدای خود نجوا می کرد و با صدای بلند از حوادث پس از مرگ، همچون تنهایی در قبر، رسوایی قیامت و عذاب دوزخ می گفت و به شدت می گریست. جوان پس از این سخنان، از قبر خارج شد و بی درنگ ابن عباس به سوی او رفت و وی را در آغوش کشید و گفت: چه قبر کن خوبی هستی! گناهان خود را به خوبی نبش کردی و در پیشگاه خدا بدان اعتراف نمودی. امام سجاد علیه السلام آن گاه که سر به سجده می گذارد، چگونگی مناجات با خدا را به بندگان تائب می آموزد:
عُبَیْدُکَ بِفِنَائِکَ، مِسْکینُکَ بِفِنائکَ، فَقیرُکَ بِفِنائِکَ سائِلُکَ بِفِنائِکَ.
بنده تو در آستانه توست، تهی دست تو در آستانه توست، گدای تو در آستانه توست، خواهنده از تو، در آستانه توست.
این امام بزرگوار در سخنی دیگر می فرماید:
ای که می پذیری، درماندگانی را که در تاریکی دعا می کنند! ای زداینده سختی و بیماری و گزند، مهمانان تو همگی گرد خانه تو خوابیده اند و تو نمی خوابی! ای یکتای بی مانند، تو را می خوانم چنان که فرموده ای! الها و سرورا، تو را اطاعت کردم بنابر دستورها و برای توست که حجت خود را ظاهر سازی؛ مگر اینکه بر ما رحم کنی و عفو نمایی. پس فرمود: الها و سرورا! نیکی ها تو را خشنود می سازد و گناهان، ضرری به تو نمی زند. پس مرا ببخش و از من درگذر، از آن چیزهایی که به تو ضرر نزده است.
1. دعوت پروردگار به ترک گناه و دوری از نافرمانی.
2. شتاب در بازگشت به سوی خدا، به ویژه در دوران جوانی.
3. خداوند، جوان توبه کار را دوست دارد.
منبع : سایت حوزه - برگزیده ای از مطلب محمدهادی سجادی
شهید مطهری (رحمة الله) نقل کردهاند: مرحوم آیةاللهالعظمی بروجردی (قدس سره) در اواخر عمر بر اثر کسالت قلبی که منتهی به وفات ایشان شد، روزی در همان حال بیماری، خیلی متأثر بودند و میفرمودند: «خیلی ناراحتم از این که کاری نکردهام و میروم.» دور و بریها گفتند: آقا! شما دیگه چرا؟ شما الحمدلله اینهمه خدمت کردهاید که! ایکاش ما هم مثل شما بودیم. شما که الحمدلله کارهایی که کردید خیلی درخشان است.
ایشان اعتنا نکردند و در جواب آنها این حدیث را خواندند: «أخلص العمل فان الناقد بصیر» بحار،431/13؛ یعنی عمل را خالص بگردان، آنکه نقد میکند، صرافی میکند و عمل را در محک میگذارد، او خیلی آگاه و بیناست؛ از نظر او کوچکترین عمل مغشوشی بیرون نمیرود، یعنی چه می گویید ما کار کردیم؟! از کجا که این عملهای ما عملی باشد که واقعاً خلوص داشته باشد؟ برای خدا بودنش را شما از کجا اینقدر تضمین می کنید؟
منبع: پایگاه اینترنتی آیةاللهالعظمی بروجردی (ره)
نقل حدیث در مورد نشانه های مومن از استاد گرانقدرمرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی (ره)
روی عن علی بن الحسین (علیهماالسلام) قال:
«عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: الْوَرَعُ فِی الْخَلْوَةِ وَ الصَّدَقَةُ فِی الْقِلَّةِ وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ.»
روایتی از امام زین العابدین(صلواتاللهعلیه) منقول است که حضرت فرمودند: مؤمن پنج نشانه دارد.[1] اوّل؛ «الْوَرَعُ فِی الْخَلْوَةِ»، مؤمن حالت کنارهگیری از گناه دارد، آن هم در موقعی که غیر از خدا حاضر و ناظری نیست. اگر کسی در عَلَن معصیتی را ترک کند، مثلاً شرب خمر نکند یا نعوذ بالله با نامحرم نامشروع برقرار نکند، خوب است، امّا این ترک گناه در عَلَن، گویای این نیست که این فرد بهاصطلاح ایمان قوی داشته باشد.
اگر در جایی که جز خدا کسی نبود، گناه را ترک کرد، آنجا معلوم میشود که ایمان در قلب او رسوخ کرده است و به تعبیر اهلش اعتقاد، از واردات قلبیّه او شده است، چون جز خدا هیچکس را حاضر و ناظر نمیبیند و خودش را در محضر الهی میبیند؛ لذا این ترک گناه خیلی ارزشمند است.
دوم؛ «وَ الصَّدَقَةُ فِی الْقِلَّةِ»؛ وقتی مؤمن تنگ دست است، به مقدار توانش در راه خدا انفاق میکند و صدقه میدهد. این مورد نیز گویای این است که وابستگی مؤمن به خدا از نظر درونی قوی است. چون آن کسی که دستش خالی نیست بلکه از امور مادّی پر است و فراوان دارد، اگر چهار سنّار هم به این و آن کمک کند، خوب است، امّا خیلی هنر نکرده است. چرا؟ چون دستش پر است. اگر کمکی هم کند، چیزی از او کم نمیشود. اگر آنجایی که میبینی از تو کم میشود و نسبت به امور دنیایی تعلّق داری، آنجا انفاق کردی ارزش دارد، «وَ الصَّدَقَةُ فِی الْقِلَّةِ».
سوم؛ «وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ»، آنگاه که مصیبتی متوجّه مؤمن میشود، صبر میکند، تحمّل میکند، نعوذبالله زبان به شکایت از خداوند نمیگشاید. این صبر کاشف از این است که رابطه اش باخدا رابطهای معنوی و قوی است، «وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ»، این عمل ارزشمند است.
چهارم؛ «وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ»، حلم یعنی بردباری، آنگاه که نیروی خشمش برانگیخته میشود و عصبانی میشود، خودش را کنترل میکند و این حلم و بردباری کشف از ایمان او میکند. مؤمن هنگام خشم جلوی خودش را میگیرد تا خشم و غضبش افسار گسیخته نباشد. این هم یکی از نشانههای مؤمن بود.
پنجم؛ «وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ»، معمولاً کسانیکه مبتلا به دروغگویی میشوند، به خاطر یکی از این دو چیز است: یا جلب منفعت است یا دفع ضرر، ریشة دروغگویی ایندو هستند. شخص چون میترسد که منفعتی را از دست بدهد، دروغ میگوید. مثلاً مشتری آمده، برای آنکه نکند از دستش بدهد به او دروغ می گوی ، از خوف اینکه منفعتی را از دست بدهد دروغ میگوید، یا از آنطرف، از اینکه ضرری متوجّهاش شود، بیم دارد. آنجا خوف از دست رفتن منفعت بود، این یکی خوف از جلب ضرر است، لذا دفع ضرر هم علّت متوسّل شدن به دروغ میباشد. اوّلی جلب منفعت بود، دوّمی دفع ضرر. «وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ». آنجایی که مؤمن بیم دارد نفعی از دستش برود یا ضرری متوجّهاش شود، بازهم راست میگوید.
لذا حضرت پنج مورد از نشانههای خیلی مهمّی مؤمن را فرمودند و اگر انسان واقعاً دارای این خصلتها باشد، از نظر ایمانی بهترینِ افراد است.
بحار الانوار ج64 ص293
چهار شنبه 21 تیر 91 – 21 شعبان 1433
[1] . ما راجع به نشانه های مؤمن و علامات مؤمن روایات بسیار داریم و تعداد زیادی هم در آن شمارش شده. در این روایت حضرت پنجتایش را مطرح می فرماید.
خدایا
چگونه سر بالا بگیرم و به درگاهت بیایم و بگویم :
الهی العفو ... که عفو و بخششت را می طلبم
اما باز هم جلوی نفسم را نمی گیرم !
چگونه شرمسارت نباشم، در حالیکه هر چه جور و جفا از من می بینی
باز هم رشته ی مهر و دوستی ات را نمی گسلی و رهایم نمی کنی؟
چگونه ادعای بندگی کنم، در حالیکه خود می دانم عبد تو نبودم و بنده ی نفس بودم؟
اما مهربان خالقم ...
تنها چیزی که می توانم بگویم این است که با همه ی شرمندگی هایم ادعا می کنم که بنده ی تو هستم
و تنها کلامی برایت بگویم که نکند عمر به سر آید و این کلام را نگفته باشم :
خدای من ، ساده بگویم ... دوستت دارم
خدایا قلبم تشنه نور و عشق توست
هر روز به افکار و آرزوهایم بیا
به رویاهایم، در خنده هایم و اشکهایم
از سر رحمتــت در فراموشی هایم پدیدار شو
به عبادتم، به کار، زندگی و مرگم بیا
خدایا ... یاریم کن تا به این مقام برسم که احساس کنم که کسی از من غنی تر نیست
زیرا از عشق و شادی برخوردارم
یاریم کن تا به این مقام برسم که فقط تو را داشته باشم و لطف و عشق تو مرا لبریز کند
به این مقام برسم که بگویم:
ای دردها و سختیــها و مشکلات،
وقتی که خدا شهریار قلب من است
هیچ گزندی به من نمیرسد
همه چیز میگذرد
مانند رویا می آیند و می روند
من در شادیِ بدون مرگی هستم و ترسی ندارم
زیرا که او در قلب من ساکن است
و سایه جاودانه او بر روح من حکمــفرماست ...
و اینک دستم را بر آستانت بلند می کنم که دستگیرم باشی
تو همانی که من می خواهم . پس مرا همان کن که تو میخواهی ...